رشد هیجانی و اجتماعی 6

اعتماد و حس امنیت در کودکان 5 تا 6 ساله

اعتماد و حس امنیت در کودکان 5تا6 سال

مدت زمان مطالعه: 9 دقیقه

افراد در طول زندگی خود، هیجانات متفاوتی رو تجربه میکنن و در شرایط و موقعیت های مختلف، احساسات و هیجانات متنوعی رو از خودشون بروز میدن. همه افراد از بدو تولد با هیجانات دست و پنجه نرم میکنن. معمولا نوزادان هیجاناتشون رو با گریه و خنده بروز میدن اما به مرور زمان تمام هیجانات رو تجربه میکنن و راه استفاده از اونها رو یادمیگیرن.

احساس اعتماد و امنیت در کودکان چگونه است؟

گاهی هیجانات به طور غالب در فرد بروز میکنه. به طور مثال افرادی که همیشه عصبی هستن یا همیشه و در اغلب موارد حس اندوه دارن. گاهی هم هیجانات و احساسات افراد در بعضی مواقع بروز پیدا میکنه مانند افرادی که در شرایط و موقعیتهای اندوه آفرین، از خودشون ناراحتی بروز میدن. حس اعتماد و احساس امنیت در افراد هم نوعی از هیجان است که معمولا به صورت درونی در افراد وجود داره و باعث حس شادمانی و راحتی فرد در کنار اطرافیان میشود. کودکان نیاز دارن به اینکه اطرافیان به هیجاناتشون توجه کنن و دیگران مخصوصا والدین به اونها در تجربه هیجانات و شکل گیری اونها کمک کنن.

احساس اعتماد و امنیت از هیجانات ضروری افراد برای ادامه زندگی هست. هر فردی باید برای بقای خودش در خانه ای که حضور داره و در کنار افراد خانواده یا اقوام احساس امنیت داشته باشه تا بتونه این احساس رو در آینده به جوامع و روابط اجتماعی دیگر هم تعمیم بده و از نظر اجتماعی دچار مشکل و سرخوردگی نشود.

متخصصان معتقدند که سنگ بنای شخصیت افراد در دوران کودکی شکل میگیره و بهتره که از همان دوران شیرخوارگی به کودک در درک هیجانات درست و اهمیت به اونها کمک کنیم. در دوران شیرخوارگی بخش اصلی زندگی فرد رو حس اعتماد تشکیل میده. به این معنی که کودک برای تأمین بقا، حیات و سیر ماندن و حس مراقبت از طرف والدین باید به اونها اعتماد داشته باشه. به عبارت دیگر؛ کودک از همان شیرخوارگی حس اعتماد رو یادمیگیره و والدین باید فرد مورد اعتمادی برای کودک باشند. اگر کودک نتواند با اعتمادی که به والدینش دارد، به جامعه پا بگذارد که ورودش به جامعه از جامعه ی کوچک مهد کودک شروع می شود، همواره وابستگی در او باقی می ماند.

برخی از علل بی اعتمادی و ناامنی در کودکان

محرومیت از والدین

محرومیت از والدین

محرومیت از والدین:

کودک در طول زندگی خودش به یکی از والدین (در بعضی موارد هردو) حس دلبستگی و اعتماد بیشتری پیدا میکنه. اگر به هر دلیلی والد مورد اعتمادتر در کنار کودک حضور نداشته باشه و یا کودک مدت زمان طولانی او رو نبینه و حس اعتماد رودر کنار او تجربه نکنه، کودک نوعا به کناره گیری هیجانی و انزوا طلبی دچار میشه.

حال و هوای خشک و بی روح پیدا میکنه در نشان دادن عواطف صادقانه یا دوستی به شکل مسالمت آمیز ناتوان است. به عنوان مثال، دختری 5 و نیم ساله بنا به شرایطی در کنار خانواده دیگر زندگی میکنه و حضانتش به والدین دیگری سپرده شده، این کودک ممکنه خانواده جدیدش رو ببوسه اما معنای این کار رو نمیدونه و از نظرش فاقد معنا خواهد بود. یا کودک به هیچ عنوان اجازه نمیده که والدین جدید (یا افراد غیر قابل اعتماد) از ذهنیتش و قصد و نیاتش چیزی بفهمند.

بعضی کودکان اگرچه در کنار والدینشون زندگی میکنن و در کنار اونها بزرگ میشن، اما چون والدین محبت بی اندازه و مادرانه یا پدرانه به اونها نمیدن یا با ملاطفت با اونها صحبت نمیکنن یا دلایلی مثل عدم تفاهم و تأیید یا محافظت، به اندازه کودک محروم از والدین دچار بی اعتمادی میشن.

احساس امنیت و برآورده کردن نیازهای عاطفی کودک تا قبل از ورود به مدرسه فقط ار طریق پدرو مادر انجام می شود. کودک نیاز دارد به این اطمینان که والدینش همیشه او را دوست دارند. پدر و مادر حکم محافظین کودک را دارند و کودک باید این اطمینان را داشته باشد که والدینش از او در هر شرایطی محافظت و مراقبت میکنند. کودک، علاوه بر نیاز دریافت احساس مهربانی که لازم است از والدین خودش داشته باشد باید از آنها محبت و عشق ببیند.

همچنین کودکان حس بین پدرو مادر را هم درک میکند و تمایل دارند تا روابط بین پدرو مادرشان هم خوب باشد. البته این به معنی نبودن هیچ گونه کشمکش بین والدین نیست. اما همانطور که در مقابل کودک بحث میکنید آشتی هم کنید. یا علاوه بر بحث های زناشویی عشق و محبت هم نثار یکدیگر کنید. حس اینکه والدین با هم رابطه خوبی دارند به کودک کمک میکند تا احساس امنیت بیشتری داشته باشد. اگر پدر ومادر باهم خوب نباشند یا ارتباط خوبی نداشته باشند کودک در نگرشش به دنیای بیرون هم دچار تزلزل میشود .

رابطه ی خوب والدین حس امنیت را در کودک افزایش می دهد

رابطه خوب والدین

تنش:

علت بی اعتمادی در بسیاری از کودکان حضور در کنار والدینی هست که عصبی و مضطرب هستن و در نتیجه محیط ناآرامی رو برای کودک فراهم میکنن. والدین باید بدونن که نزاع خانوادگی ( هرقدر هم که بگوییم نمک زندگیست!) باعث اضطراب در کودک میشه. مخصوصا اگر نزاع همراه با آسیب و خشونت باشه و مکررا اتفاق بیفته. کودکانی که ناگزیر از شنیدن نزاع های والدینشون هستن روزبه روز منزوی تر و مضطرب تر میشوند. در بعضی موارد کودک دچار اضطراب جدایی می شود.

علاوه بر این زمانی که خانواده دچار مشکلات اقتصادی هستن، کودکان بیشتر منزوی و مضطرب میشن. آنها اغلب نشونه های افسردگی و رفتار ضداجتماعی از خودشون نشون میدن. مشکلات رفتاری کودک، با استرس و اضطراب والدین، هم پدر و هم مادر، هم بسته هست.

مواجهه با تجارب هولناک:

آثار مواجهه با تجارب هولناک در کودکان موقتی هست مثل افراد بزرگسال مگر اینکه تجربه واقعا و کاملا تکان دهنده باشه. بسیاری از بزرگسالان و حتی والدین میتونن تجارب هولناکی رو برای کودک به وجود بیارن مثل حبس کردن کودک در کمد یا دستشویی یا بعضی ها هم از طرف والدین نیستند مثل تعقیب کودک توسط سگها یا گم شدن در راه مدرسه یا در راه خرید از سوپرمارکت. این تجارب وقتی به شدت تکان دهنده یا تکرارشونده اند باعث آشفتگی بلند مدت در کودک میشوند. کودکانی که مورد مزاحمت و تجاوز جنسی قرار میگیرند با توجه به موقعیت از نظر روانی واقعا آشفته میشن و نمیتونن حس امنیت و اعتماد رو در صورت رخ دادن هر کدام از موارد یادشده، تجربه کنن.

انتقاد بیش از حد از کودک

انتقاد بیش از حد

انتقاد:

حتما دیدید که بعضی از والدین برای اینکه دوست دارند کودکشون، کودکی بدون عیب باشه و هیچ وقت در کارش اشتباه نکنه، از او بسیار ایراد میگیرن و در صورت انجام هر کاری به او انتقاد میکنن. به طور مثال کودکی که تازه غذا خوردن به تنهایی رو آموخته ممکنه بارها و بارها روی لباسش غذا بریزه بنابراین نیاز به حوصله زیادی هست تا کودک راه درست گرفتن قاشق رو یادبگیره و مثل افراد بزرگتر غذا بخوره. اما اگر در این حالت والدین به طور مداوم به او بگویند که: تو نمیتونی تنها غذا بخوری؛ چرا غذاتو ریختی روی لباست و… کودک علاوه بر اینکه عزت نفسش رو از دست میده نمیتونه به خودش اعتماد کنه و کارهای بزرگتر هم نمیتونه انجام بده.

بعضی والدین به صورت بی رحمانه ای به کودک نشون میدن که از او متنفرند. این رفتارها باعث سرخوردگی در کودک و عدم اعتماد به افراد دیگر میشه چون کودک با خودش فکر میکنه که بقیه افراد هم مثل والدینش از او متنفرند یا دائما در پی ایراد گرفتن و انتقاد از او هستند.

مقاله ی آمادگی کودک برای ورود به پیش دبستانی راهکارهای مناسبی را برای کودکان در این سن ارائه می کند. 

کارهایی که میتونیم برای افزایش امنیت کودکان انجام بدیم

شما به عنوان والدین یک یا چند کودک باید راهکارهایی رو برای افزایش حس امنیت کودکتون بلد باشید. البته که این امنیت تنها امنیت فیزیکی نیست و چاره اون محدودیتهای فیزیکی و محیطی نیست! کودک باید تجربه کنه و این محدودیتها مانع تجربه او میشه.

یکی از راهکارها اینه که به حرفاشون گوش بدید. کودکان با پدیده های زیادی در طول روز آشنا می شوند که برایشان جالب است و تمایل دارند تا درمورد آن صحبت کنند. در این شرایط باید کودک مطمئن شود که شما کاملا به او گوش می دهید. حتی زمانی که کودکان حرفهای بی سرو ته می زنند بازهم می توانید از افراد دخیل در حرفهای او یا اتفاقاتی که افتاده است اطلاع پیدا کنید و در جواب او چیزی بگویید.

در مواردی نادر مشاهده شده کودکان به دلیل نداشتن اعتماد و امنیت پس از ورود به مدرسه یا مهد و پیش دبستان و یا حتی مهمانی و جایی غیر از خانه، حرف نمیزنند و با کسی ارتباط نمیگیرند که به این اختلال، لالی انتخابی می گویند. 

کودکان نیاز دارند بفهمند برای کسی مهم هستند مخصوصا برای خانواده. اینکار اعتماد بین والدین و کودک را افزایش می دهد.

  • نیازی نیست با کودکان جدی و اصلاحگر حرف بزنید. سعی کنید بسیار راحت و شوخ و دوستانه با او گفتگو کنید و از او سوالاتی درباره اتفاقات بپرسید.
  • سعی کنید محیط شاد و راحتی برای کودک به وجود آورید به همه‌ی ما نعمت‌ها و استعدادهای خاصی داده شده است تا به جهان ارائه دهیم. کودکان باید بدانند که شما آنها را با همه بدی ها و خوبیهاشان دوست دارید.
  • به کودک خود در شناختن علایقش کمک کنید و همراه او تلاش کنید تا استعدادهایشان را رشد و توسعه دهند.
  • وقتی کودکان شما کار اشتباهی انجام می‌دهند، شما می‌خواهید با تنبیه آن‌ها، کارشان را تصحیح کنید. کودکان نیاز دارند تا در هنگامی که کار اشتباهی میکنند کسی آنها را ببخشد و به آنها اطمینان دهد که همه چیز او بد نیست و می تواند دوباره کاری را شروع کند و از شروع دوباره نترسد.
  • همیشه برای کودکتان راه جبران بگذارید. در هنگام شکست و ناامیدی کودک هم پدر و هم مادر نقش مخصوص به خودشان را دارند و هیچ کدام نمیتواند جای طرف دیگر را پر کند. کودک شما نیاز به عشق بدون قید و شرط دارد.
آسان گیری یا حمایت بیش از حد

آسان گیری یا سخت گیری بیش از حد

آسان گیری یا حمایت بیش از حد

والدینی که خودشون با اضطراب دست وپنجه نرم میکنن نمیتونن اجازه بدن که کودکشون خیلی از کارها رو تجربه کنه و دائما او را محدود میکنن و در هر شرایطی تمایل دارن تا در کنار کودکشون باشن و اجازه انجام تنهایی کارها رو نمیدن. در مقابل والدینی که سهل گیر هستن بدون نظارت به کودک اجازه تجربه میدهند و به خطرات موجود توجه نمیکنن. هر دوی اینها برای اعتماد به نفس کودک ضرر داره. برای مطالعه مقالات بیشتر میتونید به وبسایت مرکز پیش دبستانی شادآموز مراجعه کنید.

شادآموز را در اینستاگرام دنبال کنید:

instagram

منبع: رایس، ف. فیلیپ، (1390) رشد انسان، ترجمه دکتر مهشید فروغان

نوشته های مرتبط

1 فکر در مورد “ اعتماد و حس امنیت در کودکان 5 تا 6 ساله

  1. ساغر گفت:

    به نظر من اینکه هر چیری رو که دوست داره رو بره یاد بگیره بهش بال پر داده بشه خیلی خوبه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.