یک روز عصر آنقدر برف می بارید که بچه گربه ها مجبور شدند در خانه بمانند. ناگهان طوفان برف بیرون از پنجره به نظر آنها مانند یک کهکشان آمد. بنابراین بچه گربه ها تصمیم گرفتند در خانه یک ماجراجویی فضایی انجام دهند. آنها یک سفینه موشکی درست کردند و اتاق را کاملا بهم ریختند. بچه گربه ها تمایلی به تمیز کردن آن نداشتند تا اینکه بابا کمک کرد تا تمیز کردن اتاق را سرگرم کننده کند و آنها هنوز هم می توانستند آن را مانند یک ماجراجویی فضایی احساس کنند.
