“روز مراقبت بابا” هنگامی که مامان برای دیدن دوستش بیرون رفت و پدر با بچه گربه ها ماند. او قرار بود تمام کارهای مامان را انجام دهد – جاروبرقی، شستن، پختن ناهار در ابتدا همه چیز خوب به نظر می رسید – او لباسها را در ماشین لباسشویی گذاشت، پیتزا را در فر گذاشت و در اتاق کارش شروع به جارو کشیدن کرد. اما همه چیز به این آسانی نبود: در حین تمیز کردن، در حالی که ماشین لباسشویی بیش از حد کار می‌کرد و شروع به ریختن حباب‌ها کرد، در حین تمیز کردن کاملاً پیتزا را فراموش کرد… برای بابا سخت بود، اما او با کمک بچه گربه‌ها توانست از پس آن برآید! آنها به او کمک کردند تا کارهای مادر را انجام دهد – تمیز کردن، شستن و پختن ناهار. مامان برگشت و از شنیدن بچه گربه ها خوشحال شد که پدر چقدر با تمام وظایفش به خوبی کنار آمد. بابا و بچه گربه ها با تظاهر به مامان بودن یک روز سرگرم کننده داشتند. اما وقتی همه خانواده دوباره کنار هم بودند همه خیلی خوشحال شدند.
